بدون عنوان

 سلام دختر قشنگم امروز 8 ماهه شدي .درساي لعنتي به من فرصت نمي ده كه بتونم به وبلاگ شما سر بزنم باور كن عزيزم نمي فهمم كي صبح ميشه كي شب ميشه.با اين وجود تمام سعيمو مي كنم كه تمام نياز هاي شما روبر آورده كنم.خدا رو شكر مي كنم كه يك ماهه ديگه زنده بودم و شاهد شيرين كاري هاي شما .اين 8 ماه زندگي من و بابايي سراسر شور واحساساتي بود كه تا به حال تجربه نكرده بوديم . سراسر عشق و بركت.

با دیدن بابایی مخصوصا صبح ها که بیدار میشی يه روحيه تازه مي گيري كه تا كل روز تو رو پر انرژي نگه مي داره ولي امان از روزي كه بيدار شي و بابا نباشه.....................................

غذاي شما سوپ و فرني و حريره هست كه زرده تخم مرغ پخته رو هم به فرنيت اضافه مي كنم.عصر ها پوره ميوه بهت مي دم.آبميوه هم وعده فرعي غذاي شما به حساب مياد.عادت كردي شير رو هم با قاشق مي خوري اين كار واسه خودت بهتره اما كار من رو سخت تر مي كنه.

اَ اَ اَ اَ و بَ بَ بَ و دَ دَ دَ رو صريح تلفظ مي كني و كلمه آپ رو كاملا واضح.اگه ببيني من يا بابا لباس پوشيديم ديگه آروم نمي گيري وسرع متوجه می شی می خوایم بیرون بریم.ميونت با عمه فاطمه و عمو هادي خيلي عاليه چون هر روز اون ها رو مي بيني و بازی می کنی.