دردانه کوچک ما

روز تولد بابا

همسر عزیزم!  نمی دانم که دانستی دلیل گریه هایم را، نمی دانم که حس کردی سکوتم را ولی دانم که می دانی من عاشق بودم و هستم. وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم. عزیزم همیشه عشق من هستی و خواهی بود. وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست و هدیه من به تو نازنین قلب عاشقی است که فقط برای تو می تپد عاشقانه و صادقانه دوستت دارم   سلام نازنین دخترم.امروز ١٦ اسفنده و تولد بابا هست.خیلی خوشحالم که امسال جشن تولد بابا با حضور شما یه رنگ خوشکل گرفته. امسال بابا یه کادو هم از طرف شما گرفت که خیلی براش ارزش داشت.من و شما دعا کردیم که ان شاءالله ١٢٠ سالگی بابا رو جشن بگیری...
16 اسفند 1391

دخترم در پایان اولین ماه دو رقمی زندگیش

سلام گلکم.بالاخره اولین ماه دو رقمی از عمر بابرکتت هم تموم شد.ان شاالله شاهداتمام اولین سال سه رقمی از زندگی شما باشم .یعنی میشه؟! یعنی میشه روزی رو ببینم که دیگه تو آغوشم جا نشی؟ بابا همش میگه دخترم کی میشه تو رو با لباس اول دبستان ببینم غافل از اینکه روزا مثل برق و باد میگذرن.البته نا گفته نمونه من دلم واسه همه این روزا تنگ میشه واسه دُدُ گفتنات،واسه تلاشی که این روزا واسه بلند شدن  از زمین می کنی،واسه دنبالت دویدن و غذا دهنت کردن و..................... امیدوارم خدا کمک کنه تا بتونم اون جوری که شایسته هست تو رو تربیت کنم یه دختر صالح و با ایمان که کل  قدم های زندگیشو  با خدا و برای رضای اون انجام می ده چرا که شدید به ای...
4 اسفند 1391

یگانه در نه ماه و نیمگی

سلام عزیزم بعد از چند ساعت بالاخره تونستم  با هزار ترفند بخوابونمت و بیام یه خورده از شیربن کاری هات بگم.گل من آلان چهار تا دندون خوشکل داری که واسه در آوردن دندونای بالات الهی شکر خیلی اذیت نشدم.خیلی خوشمزه شدی.با کوچکترین صدا و هر نوع آهنگی که چه از تلویزیون چه هر جای دیگه ای پخش میشه دست میزنی و کمرت رو جلو و عقب می کنی.با مامان و بابا کلاغ پر بازی می کنی و انگشت اشارتو به یه شکل خوردنی کنار انگشت ما میذاری.از لحاظ غذایی الهی شکر بهتر شدی و لی تا حالاتلاشمون واسه کته دادن به شما بی فایده بوده فقط و فقط سوپ رو به عنوان ناهار قبول داری. من و بابا تصمیم گرفتیم دیگه اصراری نداشته باشیم تا هر موقع خودت دوست داشته باشی.خیلی به بابا علاقه ...
26 بهمن 1391

نه ماهگي يگانه

سلام گلم. به خاطر نداشتن اينترنت اين بار با چند روز تاخير نه ماهگيتو تبريك مي گم عزيزم   .نه ماهه ما يه خانواده سه نفري شديم و از اين بابت من و بابا خدا رو شاكريم.خدا رو شاكريم كه محبتت رو تو دل همه آدما مخصوصا دل ما قرار داده و ما رو روز به روز به تو وابسته تر مي كنه.خدايي كه تو رو طوري نقاشي كرده كوچكترين نقصي از نظر ما در وجود تو نيست.خدايا به خاطر همه چيز شكر. ديروز واسه چكاب نه ماهگيت تو رو به مركز بهداشت بردم كه شكر خدا همه چيز عالي بود .الآن وزن شما 9600وقد شما 70cmهست.ديگه كامل همه رو مي شناسي  مخصوصا اونايي كه دوستشون داري.تحت هيچ شرايطي اجازه نمي دي از پيشت تكون بخورم.كم كم داري واسه راه رفتن آم...
10 بهمن 1391

دومین سفر یگانه

سلام مامانی ببخشید اگه این روزا کمتر می تونم به وبلاگت سر بزنم.وقت هایی که بیداری که نمیشه آخه همش می خوای بغلت کنم تا رو کیبورد بزنی وقتی هم خوابی از ترس اینکه بیدار نشی نمی تونم لب تاب و روشن کنم آخه خوابت فوق العاده سبکه. عزيزم توي اين ماه واسه بار دوم موهاتو كوتاه كرديم اما خيلي كوتاه تر از سري قبل .جالب اينه كه اصلا گريه نكردي .دومین سفر زندگیت رو بالاخره در اواخر هشت ماهگی با من و بابا تجربه کردی با یه عالمه خاطره.تو خیابون تمام مدت می خواستی بری بغل مانکن مغازه ها .همش در حال جلب توجه بودی با گفتن hooooooooooooooooooo.مي خواستي همه با تو صحبت كنن.اوضاعييييييييييي بود.آدمها فوق العاده  تو رو دوست داشتن همه از ما مي خواستن تا ...
3 بهمن 1391

بدون عنوان

  سلام دختر قشنگم امروز 8 ماهه شدي .درساي لعنتي به من فرصت نمي ده كه بتونم به وبلاگ شما سر بزنم باور كن عزيزم نمي فهمم كي صبح ميشه كي شب ميشه.با اين وجود تمام سعيمو مي كنم كه تمام نياز هاي شما روبر آورده كنم.خدا رو شكر مي كنم كه يك ماهه ديگه زنده بودم و شاهد شيرين كاري هاي شما .اين 8 ماه زندگي من و بابايي سراسر شور واحساساتي بود كه تا به حال تجربه نكرده بوديم . سراسر عشق و بركت. با دیدن بابایی مخصوصا صبح ها که بیدار میشی يه روحيه تازه مي گيري كه تا كل روز تو رو پر انرژي نگه مي داره ولي امان از روزي كه بيدار شي و بابا نباشه..................................... غذاي شما سوپ و فرني و حريره هست كه زرده تخم مرغ پخته رو هم به فرن...
8 دی 1391

پیشامد های مهم

سلام دخملكم امروز مي خوام چند تا اتفاق مهم كه توي اين روز ها پيشومده رو واست بنويسم اولين  اتفاق جريان در آوردن دندون شماست كه همگام با اون مريض شدن 12 روزه بالاخره به رؤيت رسيد.دو تا دندون خوشكل  كه توسط عزيز جون مامان كشف شد درست وقتي كه داشتن به شما آب مي دادن دندوناي شما به لبه ليوان خورد و صدا داد.كلي ذوق كرديم.تازه فهميدم مريضيتون به  خاطر دندون  در آوردن بوده.جريان بعد چهار دست و پا رفتن شما هست كه دقيقا در اتمام هفت ماهگي اتفاق افتاد.هر روزكه ميگذره  بيشتربه مراقبت احتياج داري عزيزم .حالا ديگه همه جا ميتوني بري پشت سرم تو حمام،دستشويي،آشپز خونه...................... باور كن اصلا نميشه ازت چشم برداشت يك ...
13 آذر 1391